همسانگزينى
همسانگزينى
اخلاق نيكو
خُلق نيكو از كمال انسانى است. «خُلق» حالت ريشهدار و بادوام روحى است كه عمل به مقتضاى آن حالت را براى صاحبش راحت، آسان و گوارا مىسازد. خُلق هم ارثى است و هم به دست آوردنى و اكتسابى.در قبال خُلق كه حالت ريشهدار و بادوام روحى است، «حال» قرار دارد. «حال»، وضعيت روحى گذرا و كمدوامى است كه در زمان وجودش، عمل بر مقتضاى آن براى فرد آسان و گوارا است. مثلاً گاهى حالِ صبر به انسان دست مىدهد و معايب و ناگوارىها برايش آسان، تحملشدنى و كماهميت جلوه مىكند و يا گاهى حالِ سخا و بخشش براى فرد حاصل مىشود و دوست دارد كاش اموالى داشت تا به ديگران ببخشد و از آنچه هم دارد به آسانى بلكه با ميل و رغبت به ديگران كمك مىكند. گاهى نيز حالِ منفى مثل جزع به انسان دست مىدهد و مصايب برايش تحملناپذير و فوقالعاده سنگين جلوه مىكند يا حال بُخل به او دست مىدهد و بخشيدن برايش مشكل مىشود و نمىتواند از دارايى خود دل بكَند و آن را به نيازمند ببخشد. اين حالها گذرا و كمدوامند اما كسى كه خُلق مثبت صبر يا سخاوت يا خُلق منفى جزع يا بخل دارد، اين حالاتش ريشهدار و بادوام مىباشد و هميشه تحمل مصيبت يا بخشش براى او گوارا و آسان يا سنگين و غير قابل تحمل و انجامنشدنى مىباشد.تربيت دينى در صدد توجه دادن انسانها به «حال»هاى روحى مثبت و منفى و وا داشتن افراد به سعى و كوشش براى تبديل «حال»هاى مثبت به «خُلق» و مبارزه با حالها و خُلقهاى منفى و ضعيف كردن و بالاخره از ريشه در آوردن آنهاست. براى اينكه «حال»هاى مثبت را به خُلق تبديل كنيم و مانع از تبديل «حال»هاى منفى به خُلق گرديم، بايد ضمن تأمل در آثار و نتايج مثبت دنيايى و آخرتى اخلاق نيكو و بد، راه «تكلّف» پيش گيريم يعنى مدتى با سختى و فشار، خود را وادار به عمل بر طبق اقتضاى اخلاق نيك گردانيم و با مجاهده بر آن استمرار ورزيم و از عمل به اقتضاى «خُلق» و «حال»هاى منفى خوددارى ورزيم تا با گذشت زمان و تكرار فراوان، اين تكلّف «حال»هاى مثبت را به «خُلق» تبديل كند مانع رشد «حال»هاى منفى گردد و خُلق منفى را ضعيف كند و عمل متكلّفانه كم كم عادت ثانوى گردد. كسى كه خلق سخاوت ندارد و بخيل و دستبسته است، بايد مدتى با سختى و مجاهده خود را وادار به بخشش كند و بر اين روش متكلّفانه و سخت اصرار ورزد تا كم كم بخشش، عادتش شود و به آسانى بلكه با لذت و گوارايى ببخشد.
براى تضعيف خُلق منفى هم بايد با رنج و سختى خود را از عمل به مقتضاى آن باز داريم و در مقابل دستورهاى آن خُلق، ايستادگى و مقاومت كنيم تا كم كم اقتدارش از بين برود و ضعيف گردد و بالاخره از بين برود.ما در اين مقاله در صدد گفتن درس اخلاق نيستيم و آنچه گفته شد براى اين بود كه خواننده محترم به مفهوم خلق و اخلاق، آگاهى دامنهدارتر پيدا كند تا به اهميت اين معيارى كه مطرح مىشود، پى ببرد. افراد به طور طبيعى داراى خلقيات مثبت و منفى هستند و بعضى از خلقيات مثبت، بودنشان در زندگى اهميت فراوانى دارد و نبودنشان بسيار مشكلزاست. منظور از معيار «اخلاق نيك» كه نام برديم، «خوشزبانى، عفو و گذشت، تحمّل، گشادهدستى، قناعت، كرامت و بزرگوارى، خوشرويى، خوشرفتارى، حقپذيرى و عدم لجاجت» است. شريك زندگى شما اگر از اخلاقيات مذكور بهره وافرى داشته باشد، زندگى شما را شيرين و دوستداشتنى خواهد كرد؛ حتى اگر در فقر و تنگدستى باشيد و از جانب پدر و مادر و ديگران پشتيبانى نشويد و مقدّرات، مصايب فراوانى بر شما ببارد، او با صبر، تحمل، خوشرويى، قناعت و خوشزبانىاش همه كاستىهاى فوق را بر شما هموار خواهد كرد و علاوه بر آن بودن با او و در كنار او، به شما اميد، شور و نشاط خواهد بخشيد.
عزيزان همراه، قبل از انتخاب همسر و شريك زندگى، بنا را بر اين بگذاريد كه هم خود از اخلاق نيكو سهم وافرى تحصيل كنيد و هم با كسى ازدواج كنيد كه اخلاقش نيكو باشد. در تحقيقات قبل از ازدواج و در پرس و جوهاى حضورى و غير حضورى كه راجع به شخصيت خواستگار و فرد مورد نظر خود داريد، از اخلاق او جويا شويد و سعى كنيد شِماى نسبتاً دقيقى از خصوصيات اخلاقى او به دست آوريد و اگر سهم او را در خصوصيات اخلاقى پيش گفته متوسط يا بالاتر از آن يافتيد، به او جواب مثبت دهيد و يا از او خواستگارى كنيد و اگر خلاف اين بود، نگذاريد با انتخابهاى مقطعى و احساسى در عسرت واقع شويد و مجبور باشيد عمرى اخلاق بد او را تحمل كنيد يا در نيمه راه به دنبال حلال منفور و طلاق برويد.
همسانگزينى
واژه «كفو» را حتماً بسيار شنيدهايد. «كفو» يعنى نظير و همسان. در باب ازدواج در دستورهاى دينى تأكيد شده كه زن و مرد با كفو و همسان خود ازدواج كنند. البته بعضى روايات در صدد تعيين مجاز يا غير مجاز بودن ازدواج است و «كفو» در آنجا كسى است كه ازدواج با او مجاز شمرده شده است و غير مجاز، كفو نيست مثلاً حديث مشهور «المؤمنون بعضهم أكفاء بعضٍ؛(2) مؤمنان، بعضى با بعض ديگر همسان و همانند مىباشند» و حديث «المؤمن كفو للمؤمنة و المسلم كفو للمسلمة»(3) در مقام بيان اين است كه مؤمنان مىتوانند با هم ازدواج كنند و كفويت شرعى دارند و منع شرعى در بين نيست همچنان كه كافر، كفو مؤمن نيست و نبايد زنِ مؤمن و مسلمان با مردِ غير مسلمان ازدواج كند و عكس آن.آيههاى زير كفويت را در بين بعضى افراد نفى مىكنند:
«الزَّانى لا يَنْكِحُ إِلّا زانيةً أَوْ مُشْرِكَةٍ و الزَّانيَةُ لا يَنْكِحُها إلّا زانٍ أَو مشركٌ و حُرِّمَ ذلك عَلَى المُؤمنين؛(4)
مرد زناكار جز زن بدكار را به نكاح در نمىآورد و زن بدكار نيز جز مرد فاسد و يا مشرك را به همسرى نمىگيرد و ازدواج با مرد و زن بدكار [و مشرك] بر مؤمنان حرام است.»
«الخبيثاتُ للخَبيثينَ و الخَبيثونَ للخبيثاتِ و الطَّيباتُ لِلطَّيبينَ وَ الطَّيبونَ لِلطَّيبات؛(5)
مردان خبيث و ناپاك سزاوار زنان ناپاكند و زنان ناپاك، سزاوار مردان ناپاك و مردان پاك زنان پاك را سزاوارند و زنان پاك مردان پاك را.»
اين آيات و احاديث در صدد بيان ملاك كلى هستند و حد و مرز را مشخص مىكنند و معيارهاى غلط را دور مىريزند. رسول خدا(ص) يكى از اصحاب فقير، سياه و آزادشده خود را در مسجد ديد كه به همراه مؤمنان مهاجر فقير در آنجا زندگى مىكرد (اصحاب صُفّه). او «جُوَيْبِر» نام داشت و در درجات والاى ايمان و تقوا بود ولى از جمال و نسب و ثروت بهرهاى نداشت. پيامبر(ص) ايشان را به نزد يكى از بزرگان انصار فرستاد و پيام داد دخترش «دَلفاء» را به عقد او در آورد. از نظر رسول خدا(ص) جويبر با اينكه برده آزادشدهاى بود و مال و عنوان و جايگاه اجتماعى چشمگيرى نداشت و سياه بود، ولى از لحاظ ايمان، تقوا، شجاعت، مردانگى و ديگر خصوصيات، شايستگىِ همسرى دخترى ارزشمند را داشت ولى پدرِ دَلفاء وقتى پيام رسول خدا(ص) را شنيد، به او گفت: سلام مرا به رسول خدا(ص) برسان و به او بگو:
«ما دخترانمان را جز به همسانان خود از انصار نمىدهيم.»
از نظر اين مؤمنِ انصارى، كفو كسى است كه اهل قبيلهاش باشد و در شرافت خانوادگى و قبيلگى با او در يك درجه باشد و اين معيار غلطى است. رسول خدا(ص) براى اينكه معيار صحيح را ياد دهد در جواب او فرمود:
«المؤمن كفو للمؤمنة و المسلم كفو للمسلمة.»(6)
يعنى جويبر مؤمن است و همسان دختر تو مىباشد. او ملاك ازدواج را دارد و ملاكهاى غلط ديگر را بايد كنار نهاد و يا تعديل كرد.
در روايتى هم كه از امام صادق(ع) وارد شده كه مىفرمايد:
«اگر خداوند امير مؤمنان را نيافريده بود، براى فاطمه(س) در روى زمين همسانى نبود.»
منظور از «كفو» در اين حديث، همدرجه و همرتبه در كمال است. حضرت زهراى مرضيه(س) به درجهاى از ايمان و كمال رسيده بود كه جز امير مؤمنان(ع)، كس ديگرى به آن درجه نرسيده بود و لذا در درجات ايمانى، كفو و همسان و همشأن نداشت.
و اما غير از لحاظ كفويت كلى در ايمان، مناسب است در ازدواج، تناسبهاى ديگر لحاظ شود و هر كس با همشأن و همرتبه خود در جوانب مختلف ازدواج كند و اختلاف زن و مرد در جهات مختلف زياد نباشد كه مسئلهساز خواهد شد. جهاتى كه همسانى در آنها قبل از ازدواج بايد (به عنوان يك توصيه) ملاحظه شود، فراوان هستند از جمله:
1- مذهبى و اعتقادى؛ قبل از اين گذشت كه مرد و زن مسلمان كفو و همسان مرد و زن كافر و مشرك نيستند و مجاز به ازدواج با يكديگر نمىباشند. طبيعى است كه ايمان و اعتقاد ارزشمندترين عنصر وجودى هر شخصى براى خودش مىباشد و دوست دارد فرزند و نسل او هم با همين ايمان و اعتقاد رشد و پرورش يابد. وقتى آنها از لحاظ اعتقاد و ديانت با هم مختلف باشند، زمينههاى فراوانى براى اختلاف بين آنان وجود دارد و بعيد است بتوانند تا آخر خط با هم كنار بيايند و طلاق، فرجام اكثر قريب به اتفاق اين ازدواجها مىباشد.
به اين خبر مهم توجه كنيد:
يكى از مسائل حقوقى مهم فرانسه كه مشكلآفرين شده، ازدواج مسلمانان با شهروندان اروپايى است.
اكثر اين ازدواجها به دليل اختلافات فاحش فرهنگى و مذهبى به طلاق منجر مىگردد.(7)
بنابراين ازدواج مسلمان با غير مسلمان با توجه به عواقب آن نيز موفقيتبار نبوده و مقتضى است از آن پرهيز شود. حتى تفاوت مذهبى نيز احتمال مسئلهسازى فراوان دارد. حديث زير توصيهاى در اين زمينه است. امام صادق(ع) فرمود:
زنى را كه به امامت معرفت دارد [و شيعه است] جز به همسرى مردى كه به امامت معرفت دارد ندهيد.(8) حتى اگر ما به جواز چنين ازدواجى قائل باشيم، در اينكه چنين ازدواجى به احتمال قوى مسئلهساز خواهد بود، شك نيست. در اينجا جواب به يك سؤال بد نيست. ممكن است پرسيده شود:
آيا صحيح نيست انسانى متدين و مؤمن با فردى غير متدين ازدواج كند و او را هدايت نمايد؟
در جواب مىگوييم، هدايت كردن يك فرد، بسيار ارزشمند است و مناسب است براى هدايت افراد اقدام كرد و از راههاى صحيح و مطمئن براى هدايت وى بهره جست؛ اما ازدواج و تشكيل خانواده يك اقدام اساسى و مهم است و منجر شدن آن به طلاق بسيار ضربهزننده به زن و شوهر و فرزندان و حتى خانوادههاى وابسته به آنان مىباشد؛ بنابراين بايد از اقدام به ازدواج قبل از حصول اطمينان از استحكام و دوام آن خوددارى ورزيد. اقدام كردن به ازدواج با مرد يا زنى كه هنوز از لحاظ اعتقادى با شما فرق زياد دارد و در نظر شما منحرف، گمراه و كافر است حتى اگر به اميد هدايت كردن او باشد، در واقع رفتن سراغ خطرى است كه احتمال آن را نبايد بعيد شمرد زيرا چه بسا شما در اقدام هدايتگرانه خود ناموفق باشيد و مجبور به طلاق گرديد و عقل حكم مىكند كه از احتمال خطر بخصوص زمانى كه قوى باشد، پرهيز شود.
مطلب ديگرى كه در اين زمينه شايسته توجه است اينكه شما نيز چه بسا هم از نظر فرد مقابل، منحرف، گمراه و كافر هستيد و او هم چه بسا مانند شما به اميد هدايت شما به راه و روش اعتقادى خودش با شما ازدواج كند و از كجا معلوم كه شما موفق به همراه كردن او در اعتقادتان شويد، شايد مغلوب گشتيد و در اثر عوامل مختلف روحى و عاطفى و ...، شما به كيش او در آمديد. آيا اين اقدام خطرناكى نيست كه انسان خود را در معرض هلاكت قرار دهد؟!
بنابراين رعايت همسانى اعتقادى بسيار مناسب است. كسى كه اهل عبادت زياد و تلاوت كتاب خدا و روزه، مسجد و جمعه و جماعت است مناسب است با فردى با همين روحيه مذهبى ازدواج كند و ازدواج او با فردى كه در واجبات هم كاهل است و مقيد به مسجد و جمعه و جماعت نيست و ... چندان مناسب و موفقيتآميز نمىباشد.
2- سنّى؛ همسانى و تناسب سنّى نيز اهميت فوقالعادهاى دارد. ازدواج مرد پير با زن جوان يا زن جوان با مرد پير و ... به احتمال قوى بعدها مشكلساز خواهد شد. يكى از متخصصان امر خانواده مىگويد:
«از آنجا كه ارضاى نياز جنسى، يكى از عوامل مهم استحكام ازدواج و پاىبندى به قواعد خانواده است، با توجه به اينكه خانمها در سنين پايينترى نياز جنسى خود را از دست مىدهند، اگر مثلاً يك دختر 28 ساله با يك پسر 24 ساله ازدواج كند، دختر در سن 40 سالگى به بعد به يائسگى و افت شديد نياز جنسى مىرسد در حالى كه شوهر در آن زمان در سن 36 سالگى و اوج فعاليت جنسى است و اين امر ممكن است به ازدواج مجدد مرد و تنيدگىهاى ناشى از آن منجر شود. اگر سن مرد هم خيلى بيشتر از زن باشد، سبب مىشود كه نتواند نيازهاى روانشناختى زن را برآورده كند زيرا دختران جوان انرژى زيادى دارند و به مصاحبت و گردش و مانند آن علاقهمند هستند اما مرد به اقتضاى سن خود، اين حالات را «كودكمانندگى» تلقى خواهد كرد.»(9)
3- تحصيلى؛ چنانچه تحصيلكرده هستيد، سعى كنيد با فردى تحصيلكرده ازدواج كنيد. امام خمينى«قدس سره» اهل خمين بود كه به درسهاى دينى مشغول شده و براى تحصيل فقه و اصول به اراك و سپس به قم آمده بود. ايشان در سن ازدواج بودند و در بين آشنايان و اقوام دخترانى بودند كه مشتاق ازدواج با ايشان بودند اما به اقتضاى شرايط آن زمان در شهرها و روستاها، از تحصيل بازمانده و اغلب خانهدار و بىسواد بودند لذا ايشان به ازدواج با آنان رغبت نشان ندادند و اعلام كردند كه چون خودشان اهل علم مىباشند دوست دارند با دخترى از خانواده اهل علم و تحصيلكرده ازدواج كنند و وقتى فرد مورد نظر خود را پيدا كردند به جهت رعايت تناسب، ازدواج موفقى ارائه دادند.
4- فرهنگى (آداب و رسوم)؛ گرچه بعضى آداب و رسوم، غلط و غير عقلانى هستند و پاىبندى به آنها صحيح نيست اما بسيارى از آداب و رسوم نيز ريشهدار و صحيح هستند يا نمىتوان به صراحت آنها را غلط شمرد و با آنها مبارزه كرد. تفاوت آداب و رسوم اگر به تنافى بينجامد، مسئلهساز مىشود. رعايت همسانى در آداب و رسوم نيز مهم و قابل تأمل است. آداب و رسوم خانوادگى و فاميلى نيز بسيار مهم است. دكتر محمدحسين فرجاد در بيان آسيبشناسى اجتماعى ستيزههاى خانوادگى مىگويد:
رعايت تناسبهاى روحى و اخلاقى و اجتماعى حتىالامكان لازم است. زنى كه در خانوادهاى فقير، مستقل، قانع، بىاهميت به زر و زيور و آرايشهاى آنچنانى بزرگ شده با مرد خانوادهاى مرفّه، اهل تجمل و آرايش و خودنمايى و تفاخر نمىتواند زندگى كند.(10)
ممكن است دختر و پسرى جوان با همديگر تناسب زيادى حتى در فكر داشته باشند و خود را مقيد به آداب و رسوم ندانند، ولى اين دو جوان بايد بدانند كه بعد از ازدواج چارهاى جز رابطه و رفت و آمد با خانوادههايشان ندارند و وقتى خانوادههاى آنها دو سنخ آداب و رسوم متفاوت و متنافى داشته باشند، به طور طبيعى با دخالت خانوادهها و ايرادهاى پى در پى آنان مواجه و كم كم شقاق و اختلاف حاصل خواهد شد. اگر اين دو جوان از اراده قوى و تحمل فوقالعاده در برابر سوزشهاى خانوادگى برخوردار نيستند، مناسب است كه از ازدواج چشم بپوشند.
5- روحى؛ روحيات افراد در زندگى بسيار مؤثر است و در سازكارى و ناسازكارى نقش مهمى دارد. در روانشناسى، افراد را از نظر ويژگىهاى روحى و روانى به دو طيف «درونگرا» و «برونگرا» طبقهبندى مىكنند. هر كدام از اين دو طيف داراى درجههاى متعددى است. شماره 1، درونگراى محض و شماره 100، برونگراى محض است و شماره 50، متعادل بين اين دو حالت. بالاتر از 50، به برونگرايى گرايش دارد و كمتر از 50، به درونگرايى. متخصصان روانشناسى مىگويند افرادى كه با هم ازدواج مىكنند نبايد فاصله آنها بيش از 20 الى 30 درجه باشد. يعنى اگر مردى درونگرا و درجه درونگرايى او 30 است، مناسب است با زنى متعادل (در درجه 50) يا حداكثر داراى ده درجه برونگرايى ازدواج كند و اگر داراى درجه 10 درونگرايى است، حداكثر با درونگرايى درجه 40 ازدواج كند و چنانچه مردى كه در درجه 10 درونگرايى است با زنى كه در درجه 30 برونگرايى [يعنى درجه 80] است ازدواج كند، به احتمال قوى نخواهند توانست با هم سر كنند و نهايت امرشان به جدايى خواهد انجاميد.
6- كارى و شغلى؛ هر شغلى الزاماتى دارد كه چارهاى جز پذيرش آنها نيست. توجه به شغل همسر در انتخاب از اهميت فوقالعاده برخوردار است. شغلهايى است كه ملازم با غيبت شبانه از منزل است و يا ساعات طولانى فرد بايد خارج از منزل باشد. بعضى شغلها با كثيف شدن لباس و جسم همراهند. بعضى شغلها با سر و صداى زياد همراهند و فرد بعد از ساعت اشتغال، نياز فراوان به آرامش و سكوت دارد و ... .
توجه به لوازم شغل شوهر و همسر و بررسى توان تحمل آنها از اهميت فوقالعاده برخوردار مىباشد و عدم توجه به اين مطلب بعدها مشكلساز خواهد بود. به نمونه زير توجه كنيد.
آقايى دانشمند و اهل تحقيق و پژوهش و داراى روحيهاى تلاشگر و پر همت، پس از چند سال زندگى مشترك با همسرش و با داشتن چند فرزند، كارش به طلاق كشيد. او علت جدايىاش را چنين بيان كرد:
كار من يك كار علمى و تحقيقى است و برنامه شبانهروزىام اين است كه مانند يك كارگر در شبانهروز ده ساعت بايد به كارهاى علمى و تحقيقاتى مشغول باشم و همسرم علاقهاى به اين امور نداشت و هميشه برنامههاى تفريحى ترتيب مىداد و از من مىخواست كه در برنامه شركت كنم. هر چه مىخواستم او را قانع كنم كه برنامه تفريحى به اندازه معمول باشد به طورى كه مرا از انجام وظيفهام باز ندارد، همسرم توجهى به استدلالم نمىكرد و مصرانه از من مىخواست در همه برنامههايى كه ترتيب مىدهد، شركت كنم و بالاخره من سر باز زدم و به همين جهت كارمان به طلاق كشيد.(11)
7- جسمى؛ تناسب جسمى از اهميت فراوانى برخوردار است و شايد مورد توجه دقيق نباشد. مردى كه از جمال و تناسب اندام بهره چندانى ندارد، نبايد به دنبال همسرى زيبا با اندام متناسب باشد زيرا چنين ازدواجى از احتمال موفقيت چندانى برخوردار نيست. عكس آن هم صادق است. يعنى زن رعنا و با تناسب اندام چنين ازدواجهايى در معرض مشكلات و حتى فساد مىباشد. اگر اينان با فردى همسان و همرديف خود ازدواج كنند، بعدها در مقايسه، خود را ضررديده نمىيابند. همچنين افرادى كه از جمال و زيبايى بهره كمى دارند اگر با افرادى در سطح خود ازدواج كنند احتمال مواجه شدن با مشكلات و عقدهها و گاه فساد همسر برايشان بسيار كم است.
اين موارد كه برشمرديم، اهم موارد بود و موارد ديگرى هم مىتوان برشمرد و خلاصه اينكه هر چه تناسب و همسانى بيشتر باشد، احتمال موفقيت در ازدواج بيشتر است و هر چه تناسب و همسانى از جهات مختلف كمتر باشد، احتمال تنش و تلاش فراوانتر.
چند نمونه مثبت
رعايت همسانى و توجه به اين موارد قبل از ازدواج بسيار مفيد و بركتزا است. افراد فراوانى هستند كه همسانى را در ازدواج رعايت كردهاند و شيرينى آن را در طول عمر چشيدهاند. در اينجا چند نمونه را يادآورى مىكنيم:الف - خانم اقدس نوروزى، نابيناى قاليباف اهل اصفهان در جواب اين سؤال كه آيا زندگى قابل تحمل است يا غير قابل تحمل؟ شيرين است يا تلخ؟ جواب مىدهد:
براى هر كسى ممكن است شيرين يا تلخ باشد ولى براى من تا حدى شيرين است چون با همتاى خودم كه مرا درك مىكند، ازدواج كردهام.(12)
ب - خانم فيروزه گلمحمدى، هنرمند و تصويرگر كتاب كودكان در رابطه با اين سؤال كه آيا در رابطه با شغل و كار خود، مشكل خانوادگى ندارى؟ مىگويد:
نه، اصلاً نه، در اين مورد اصل قدم اول است. همين كه اسلام مىگويد دو نفر كه مىخواهند ازدواج كنند بايد كفو هم باشند، خيلى مهم است. همسر من خودش اهل هنر است و نه تنها موافق كارهاى من است بلكه گاهى هم نسبت به همديگر كمك فكرى مىكنيم. حالا اگر شريك زندگى من ديدگاه هنرى نداشت، مسلّماً نمىتوانست اين زندگى را تحمل كند و طبعاً من هم.(13)
ج - خانم فريبا محمدى، مجرى سيماى صبحگاهى كه ساعت كار او از 5/4 تا 8 صبح است و با توجه به حركت از منزل و تهيه مقدمات كار و دقت لازم براى خلاصه و جرح و تعديل متن و ...، حداقل بايد دو ساعت قبل از 5/4 از خواب بيدار شده و حركت كند يعنى ساعت 5/2 شب. از او سؤال مىشود: نظر همسرتان در زمينه كار شما چيست؟ او جواب مىدهد:
ايشان چون خودشان در رشته تئاتر تحصيل كردهاند و هماكنون هم در سيماى جمهورى اسلامى مشغول به كار هستند، كارم را يك كار ارزشمند مىبيند و من را به عنوان يك زن مسلمان كه فرصت يافته در يك صحنه مهمى از اجتماع حضور يابد، تشويق به اندوختن تجربههاى كارى و صبر در برابر مشكلات كه برخى ايجاد مىكنند، مىنمايد چون حضورم را تكليف مىداند.(14)
اقتدا به استثناها حتىالامكان ممنوع!
در اجتماع موارد متعددى مىيابيم كه زن و مرد از جهت يا جهاتى همسان نيستند و تفاوت فاحش دارند ولى به خوبى با هم زندگى مىكنند و مشكلى ندارند. چرا با وجود اين نمونهها اينقدر بر همسانى و تناسب تكيه مىكنيد؟ما به هيچ وجه منكر اين موارد نيستيم و خود هم مواردى فراوان ديده يا شنيدهايم ولى نكتهاى كه توجه مىدهيم اينكه، اين موارد را بايد استثناها ناميد و روال عمومى اين است كه به استثنا اقتدا نشود. براى اينكه در استثناها معمولاً ما با فهم، ايمان، صبر، تحمل و فداكارى استثنايى مواجه هستيم و اگر اين صبر و ايمان و ... نبود، قطعاً مشكل پيدا مىشد. مثلاً وقتى رسول خدا(ص) جويبر را نزد پدر دلفاء مىفرستد و جويبر - غلام سياه آزادشده بدون مال و عنوان و ... - پيام رسول خدا را مىرساند، با جواب ردّ قاطع پدر دلفاء مواجه مىشود و برمىگردد ولى دلفاء به مراحل فوقالعاده بالايى از ايمان رسيده و انتخاب رسول خدا(ص) را بهترين انتخاب مىداند و خود را به افتخار تسليم مىكند و پدر را سرزنش مىكند كه چرا فرستاده رسول خدا(ص) را بازگرداندى و بعد از ازدواج با جويبر به او وفادار مىماند. چنين ايمانى را كم مىتوان يافت و افرادى كه به اين سطح از ايمان نرسيدهاند، نبايد و نمىتوانند به او اقتدا كنند.
زن جوانى كه به سطحى از ايمان رسيده كه با عشق و علاقه به همسرىِ جانبازِ 70 درصد نابيناى بدون دست و پا در مىآيد و با عشق و علاقه به او خدمت مىكند، نمىتواند مقتداى افراد عادى باشد. افراد عادى اگر به او اقتدا كنند، قطعاً بعد از چندى مىبُرند و توان ادامه راه را از دست مىدهند و فرجام ناخوشايند طلاق را بايد بپذيرند.
زن رعنايى كه براى رضاى خدا بر بدخُلقى و نازيبايىهاى جسمى و روحى مردى كج و معوج صبر مىكند، در درجه فوقالعادهاى است كه ديگران نمىتوانند به او اقتدا كنند. البته مناسب است كه انسان سعى كند به آن مراحل و مراتب ايمانى برسد اما تا نرسيده، نبايد به آنان اقتدا نمايد. بار برداشتن بيش از حد توان نه مورد امر خداست و نه امرى عاقلانه.
نقل است كه روزى بزرگى را گذر به بيابان افتاد و بر باديهنشينى وارد شد. زن صاحب خانه را داراى جمالى بىنظير و اخلاقى متعالى و ايمانى عالى يافت. زن او را به گرمى، ميزبان گشت و از وى به حرمت، پذيرايى نمود. بعد از ساعتى مردى زشتروى، بدقواره و بداخلاق وارد شد و معلوم گشت كه او شوى زن است. مرد ميهمان را تعجب فراوان گشت و در مجالى مناسب از زن پرسيد چگونه به اين رعنايى و جمال به همسرى با اين زشت بداخلاق رضايت داده و صبر مىكنى و جواب شنيد كه به اميد پاداش آخرت بر زشتى و بداخلاقى همسرم صبر مىكنم.
براى اقتدا به چنين زنى بايد از چنان ايمان و باور و صبر و تحملى برخوردار بود و الّا بايد آمادگى پذيرش مشكلات روحى و جسمى آن را داشت.
پايانبخش اين مطلب را شاهدى از خاطرهگويى حضرت امام خمينى قرار مىدهيم تا هم بر اهميت موضوع تأكيد كرده باشيم و هم ارزش فداكارى زنان و مردانى كه براى رضاى خدا دشوارىها را مىپذيرند و به اميد پاداش الهى بسيارى از خواستههاى كنونى خود را ناديده مىگيرند. حضرت امام با اشاره به صحنههاى فداكارىهاى مادران و خواهران و همسران شهدا مىنويسند:
«و آنچه براى من يك خاطره فراموشنشدنى است، با اينكه تمام صحنهها چنين است، ازدواج يك دختر جوان با يك پاسدار عزيز است كه در جنگ هر دو دست خود را از دست داده و از هر دو چشم آسيب ديده بود. آن دختر شجاع با روحى بزرگ و سرشار از صفا و صميميت گفت حال كه نتوانستم به جبهه بروم، بگذار با اين ازدواج دَيْن خود را به انقلاب و به دينم ادا كرده باشم. عظمت روحانى اين صحنه و ارزش انسانى و نغمههاى الهى آن را نويسندگان، شاعران، گويندگان، نقاشان، هنرپيشگان، عارفان، فيلسوفان، فقيهان و هر كس را كه شماها فرض كنيد، نمىتوانند بيان و يا ترسيم كنند و فداكارى و خداجويى و معنويت اين دختر بزرگ را هيچ كس نمىتواند با معيارهاى رايج ارزيابى كند.»(15)
پىنوشتها:
1) سوره فرقان، آيه 29 - 27.
2) بحارالانوار، ج16، ص223.
3) همان، ج22، ص119.
4) سوره نور، آيه 3.
5) همان، آيه 26.
6) بحارالانوار، ج22، ص119.
7) پيام زن، شماره 147، ص29.
8) -
9) مجله پيوند، شماره 219، ص38، بهداشت روانى ازدواج، عليرضا يوسفى.
10) آسيبشناسى اجتماعى ستيزههاى خانواده و طلاق، دكتر محمدحسين فرجاد، ص1، تهران، انتشارات منصورى، 1372.
11) جوانان و انتخاب همسر، علىاكبر مظاهرى، ص7، انتشارات پارسائيان، چاپ نهم، 1377.
12) مجله پيام زن، شماره 33، ص28.
13) همان، ص22.
14) همان، شماره 57، ص59.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}